عزیزم روزگار غم سر آید
سحر خورشید آزادی بر آید
تو را می بوسمت تا چشم هر شیخ
کنار درب مسجد تا در آید
مهدی یعقوبی(هیچ)
وطن در پنجه های بی شرف هاست
پر از کفتار و گرگ و شیخ و ملاست
کسی در قعر ظلمت میخروشد:
که ای ایرانیان دشمن همینجاست
مهدی یعقوبی(هیچ)
تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است
عزیزم روزگار غم سر آید
سحر خورشید آزادی بر آید
تو را می بوسمت تا چشم هر شیخ
کنار درب مسجد تا در آید
مهدی یعقوبی(هیچ)
وطن در پنجه های بی شرف هاست
پر از کفتار و گرگ و شیخ و ملاست
کسی در قعر ظلمت میخروشد:
که ای ایرانیان دشمن همینجاست
مهدی یعقوبی(هیچ)
عقابی من که بال و پر شکستم
نمی دانم نمی دانم که هستم
به دریاهای بی ساحل شب و روز
درون زورقی ویران نشستم
مهدی یعقوبی(هیچ)
شمال و جنگل سبزش بهارون
قدم با تو زدن در زیر بارون
دویدن روی ساحل دست در دست
دوسِت دارم بهت گفتن فراوون
مهدی یعقوبی(هیچ)
چه ساز خوش نوایی می زنی تو
بزن جانا که زیبا می زنی تو
اجازه میدهی آیا بپرسم
چه عطری ای ثریا می زنی تو
مهدی یعقوبی(هیچ)
به مجلس گاو و خرها جفت و طاقتند
به دزدی روز و شب در ارتزاقند
سران مملکت پایین و بالا
همه از دم که با هم باجناقند
مهدی یعقوبی(هیچ)
شقایق سر که در اسفند میزد
سحر گلبوسه بر الوند میزد
زنی در خون خود با تیر در چشم
دم مرگش به لب لبخند میزد
مهدی یعقوبی(هیچ)
بهاران در دو چشمانم خزان است
خزان در امتدادم جاودان است
هوا آکنده از خاکستر و مرگ
غمت در سینه ام آتشفشان است.
مهدی یعقوبی(هیچ)
تو با این میهن ویران چه کردی
تو با سرو و سپیداران سرسبز
تبر بر کف که در ایران چه کردی
مهدی یعقوبی(هیچ)
تو خورشیدی شب تاریک و سردم
دلم رو خونه عشق تو کردم
پر از عطر نفس هاتم گل من
مث پروانه هی دورت بگردم
مهدی یعقوبی(هیچ)
غریبی بی نشانم هیچ هیچ هیچ
نه جایی آشیانم هیچ هیچ هیچ
من هیچم هیچ هیچم هیچ هیچ هیچ
به بند تن که جانم هیچ هیچ هیچ
مهدی یعقوبی(هیچ)
ز ساحل دل به توفان میزنم من
خروش خشم از جان میزنم
درفش آذرخشان در کف دست
دل شب سر به عصیان میزنم من
مهدی یعقوبی(هیچ)
به روزی گل که در گلدان برقصد
کویر خشک در باران برقصد
شراب سرخ در کف پای کوبان
به روی گورتان ایران برقصد
مهدی یعقوبی(هیچ)
من عاشق پیشه ای زیبا پرستم
به رویاهای رنگین دل که بستم
به دریاهای بی ساحل شب و روز
درون قایقی سرگشته هستم
مهدی یعقوبی(هیچ)
به رویاها که دیدن روی ماهت
فرو رفتن که در بحر نگاهت
مرا حال آورد حال آورد حال
شراب ناب چشمان سیاهت
مهدی یعقوبی(هیچ)